روستای سولا دهی

 روستای سولا دهی

روستای سولا دهی

قدیمی­ترین اثر تاریخی موجود در داخل روستا پل تاریخی آن است که مربوط به اواخر قاجار و اوایل پهلوی می­شود. این پل بر روی رودخانه سولاچای که عدّه­ای آن را خَنَ­یی­چایی (رودخانه­ی خانقاه) می­نامند در امتداد جادّ­ه­ی اردبیل- آستارای قدیمی ساخته شده است.

عکس های بیشتر

روستای سولا دهی است از استان اردبیل واقع در شهرستان نمین و از روستاهای دهستان ویلکیج شمالی روستایی با تاریخی غنی و جغرافیای عالی و منابع انسانی سرشار مردمانی انسان دوست و مهمان نواز.

پل تاریخی سولا

قدیمی­ترین اثر تاریخی موجود در داخل روستا پل تاریخی آن است که مربوط به اواخر قاجار و اوایل پهلوی می­شود. این پل بر روی رودخانه سولاچای که عدّه­ای آن را خَنَ­یی­چایی (رودخانه­ی خانقاه) می­نامند در امتداد جادّ­ه­ی اردبیل- آستارای قدیمی ساخته شده است. معماران این پل شامل یک گروه چهل نفری از اهالی اراک بودند که توسّط آقای عبدالرّحیم بیدیان هدایت می­شد. این گروه پل­های زیادی ساخته­اند که دو پل مهمّ سولا و نوجه­ده از آن جمله­­اند. سنگ­های پل به رنگ سفید است و به همین مناسبت  "پل سفید روستای سولا" نامیده شده است. مشابه این پل در سرعین هم وجود دارد و در تابلو ورودی سرعین از پل سولا هم یاد شده است. محلّ استخراج این سنگ­ها در شمال­شرق روستا و در مسیر جادّه­ی سولا به خانقاه­سفلی قرار دارد و در اصطلاح محلّی به آن کورَ (کوره) می­گویند. (تلفّظ کورَ: حرف ک مانند کار)  آورده شده است. این مکان معدن سنگ آهک روستا به حساب می­آمد و از آن هم سنگ آهک و هم خود آهک را استخراج می کردند. برای تهیّه­ی آهک قسمتی از همان سنگ­های آهک به دست آمده را چند روزی زیر خاک مرطوب قرار می­دادند و سپس این سنگ­ها را در کوره­ با حرارت بالا می­پختند که در نهایت از آن آهک حاصل می­شد. سوخت این کوره از چوب درختان جنگلی همان حوالی تأمین می­شد. مصالح به دست آمده با محاسبات و ریزه­کاری­های فنّی بسیار پیشرفته در زمان خود، در نهایت باعث ساخته شدن پل سفید سولا شد که در حال حاضر عمر آن به بیش از 85 سال می­رسد و هنوز قوی و استوار پابرجا ایستاده و محلّ عبور وسایل نقلیّه­ی مختلف و اهالی می­با­شد. در این اواخر مقداری سیمای آن تغییر کردن و نیاز به مرمّت شدن در آن احساس می­شود. همچنین از این­که پیش از این پل روی رودخانه پل وجود داشته یا نه اطّلاعی در دست نیست. این پل، اتّفاقات تاریخی زیادی را پشت سر گذاشته است. گذر سفر پهلوی اوّل و دوّم به منطقه، هجوم روس­ها و ...

 

اثر تاریخی نابود شده ای معروف به قوشاداش

زمین­های هر روستا و آبادی مکان­هایی دارد که نشان از قدمت دیرینه و سکونت اهالی قبل از نسل فعلی است. یکی از این آثار مهم در سولا مجموعه­ی قوشاداش در سولا بود. قوشاداش در واقع دو سنگ زرد رنگ از نوع سنگ قَیَ بود که به هم مانند سقف خانه­های چوبی تکیه داده بودند و یک سنگ از همان نوع که روی زمین قرار داشت. این اثر در سکونت اوّلیّه­ی اهالی مورد شناسایی واقع نشده بود؛ تا این­که حدود سال 1325 اهالی پی به این مکان تاریخی می­برند و آن را مانند یک زیارتگاه قرار می­دهند. با این تصوّر که فردی عالم در آن­جا مدفون است. دسته­های عزاداری امام حسین (ع) هم در ماه محرّم در آن­جا حضور پیدا می­کرد و عدّه­ای هم برای طلب حاجات خود در آن­جا شمع روشن می­کردند. متأسّفانه در اثر خاک­برداری سطحی و عدم دقت مامورین حکومتی دوره پهلوی و اعلام عدم صحت وجود بقعه در گذشته در همان محل این مکان اعتبار خود را از دست داد و سنگ­های آن نشست کرد. امروزه دیگر اثری از آن­ها وجود ندارد. همچنین گذر جادّه­ی نمین سولای سابق از جنب آن و لوله­کشی آب روستا مابین آن­ها و ساخت مدرسه­ی ابتدایی جدید در غرب آن باعث شده که این اثر تاریخی که گویای تاریخ گذشته روستا بود به کل، از بین برود. مکان دقیق آن در حال حاضر درست وسط فاصله­ی جادّه­ی قدیم سولا به نمین و مدرسه­ی ابتدایی می­باشد.

سنگر اوستی

این نام در سولا به منطقه ای در غرب مزارستان سولا و بالای تپه آن گفته می شود. عبارت سنگر در این نام ما را به یاد جنگ و سنگر گرفتن و ساختن می اندازد. اما نکته ای که وجود دارد این است که این نام می تواند حاصل دو امر متفاوت دیگر هم باشد.

یکی ساخت کومه یا همان سنگر چوپانی. همان طور که می دانید زمانی سولا محل زندگی عشایر بوده و ساخت مجموعه هایی سنگی برای عشایری که باید در معرض بادهای منطقه سولا قرار می گرفتند امری است عادی و معمولی. ساخت این نوع سنگر و یا کومه در بین چوپانان سولا تا همین اواخر هم ادامه داشته است. ولی با کاهش رغبت عمومی و برچیده شدن این شغل و کاهش جمعیت احشام و دامپروری در سولا این سنت چوپانی هم از دیده ها محو و تدریجا از یادها می رود.

دیگری مربوط به بناهای سولای قدیم است. آنچه ریش سفیدان ما اعتقاد دارند این است که املاک غربی روستا از منطقه سد داشی تا ساختمان مدرسه ابتدایی قدیم در دوره های مختلف تاریخی دارای بناهایی بوده است. برای تایید این امر هم به آثاری اشاره می کنند که از هر چندی با پیدایش آن بخشی از تاریخ سولا برای اهالی آشکار شده است. همچنین وجود پی ساختمان های خیلی قدیمی در همین محدوده مهر تاییدی بر این امر است. آخرین سندی که برای وجود بنا در مکان فعلی مزارستان سولا تا سد داشی بیان می شود صاف کردن بخشی از زمین های این منطقه جهت واگذاری زمین به چند جوان سولایی بود که در هنگام صاف کردن آثاری از چیده شدن سنگ ها و وجود خشت مابین آنها قابل مشاهده شد. همین حالا هم اگر در همان حوالی روستای سولا گردش کنیم مثلا در زمین فوتبال سولا ردیف های معنی داری از چینش سنگ ها را در زمین می بینیم که می تواند سندی برای مسکونی بودن آن منطقه در گذشته باشد و وجه تسمیه ای برای سنگر اوستی به این شکل که قبلا سنگران اوستی بوده و الان به سنگر اوستی تبدیل شده و مورد استفاده قرار می گیرد.

نام مکان های مختلف و وجه تسمیه

روستای ما مکان هایی دارد که با نام های خاص نام گذاری شده و شنیدن داستان آنها از زیبایی های تاریخ روستای تاریخی ماست. این اولین قدم برای شناسایی مکان های تاریخی سولا بر اساس نام گذاری آنهاست و کم کم کامل تر خواهد شد. در این مورد اطلاعات خود از ما دریغ نفرمایید.

 

کوره: شمالی ترین نقطه املاک سولا و در جنب بند آب. اشاره به مکان سابق کوره آهک پزی منطقه دارد.

یوشان نی یر: اشاره به زمین هایی دارد که در آنها گونه گیاهی یوشان می روید.

قالغان نی : اشاره به زمین هایی دارد که در آنها گونه گیاهی قالغان می روید.

چلیم دره: ؟؟؟  

پست قاباغی: زمین هایی که قبلا پست روس ها در آنجا ساخته شده بود.

که ر: ؟؟؟

امیر آلی دمی: منتسب به زمین های دیم کاری فردی به نام امیر علی از ساکنین قدیم سولا

پور اوغلی: ؟؟؟

قبله تپه: تپه کوچک در شرق روستا که به علت واقع شده در سمت قبله روستای خانقاه سفلی به این نام نامیده شده است.

گرده تپه: تپه ای در شمال شرقی روستا و نزدیک کوره که به خاطر شکل دایره مانند آن گرده تپه نامیده شده است.

شور چیمن: ؟؟؟

لیغ لیغا: ؟؟؟

تیکان تپه: ؟؟؟

آسیاب در روستای سولا

آسیاب قدیمی تقریباً وسط روستا و در پایین­دست صخره قرار داشت. مکان قبلی آسیاب در حال حاضر مشهود نیست و زیر خلوارها خاک مدفون شده است. در هر صورت این آسیاب آبی نمونه­ای از علم و صنعت در گذشته نه چندان دور اهالی سولا بوده است. گفته می­شود که ابتدا جلوی آب را مثل یک حوضچه با بندی می­گرفتند تا به اندازه­ی مطلوبی برسد و سپس راه آن را باز کرده و در عمل با چرخیدن چرخ­های آسیاب آرد کردن گندم­ها شروع می­شد. اطّلاعی از اینکه پیش از این آسیاب، آسیاب دیگری بوده یا نه در دست نیست. تعدادی از اهالی به یاد دارند که پیش از آن گندم­هایشان را برای آرد کردن به جاهای دیگر مانند نمین و ننه­کران و دگرماندرق می­بردند.

اوّلین آسیاب ماشینی جنب مسجد جامع، ضلع جنوبی در ساختمانی با دیوار گلی و سقف چوبی توسّط آقای محمدعلی بیدیان ساخته و پرداخته شده است. این دستگاه حیاتی و قدرتمند برای روستا سال­های سال گندم اهالی روستا و همچنین روستاهای اطراف را با کیفیّت مطلوبی آرد می­کرد. رونق این آسیاب به گونه­ای بود که باید برای نوبت گرفتن از قبل درباره­ی آن با آسیابان صحبت می­شد.

سیستم خنک­کنندگی این آسیاب نیز حکایتی داشت. جریان آب این ماشین به جای عبور از رادیاتور توسط لوله به یک حوضچه، در کنار آسیاب سرازیر می­شد و آب خنک شده دوباره به سمت دستگاه پیش می­رفت. گاهاً و به ویژه در زمستان­ها این آب ولرم نوازش­گر دستان تلاش­گری می­شد که برای رفاه خانواده به شستشوی لباس­ها و ظروف منزل می­پرداختند. آن­ها معمولاً یک سطل آب سرد می­آوردند و سطل خود را از آب ولرم پر کرده و می­بردند.

معمولاً برای آرد کردن هزینه و یا اجرتی نقدی دریافت نمی­شد. بلکه معادل یک­دهم کل وزن محصول تحت عنوان "کوزَ" به عنوان سهم آسیابان از کیسه­ها پس از وزن­کردن جدا می­شد و بقیّه برای صاحب غلّه آرد می­شد. آسیاب در واقع یک موتور قوی گازوئیلی شبیه موتور تراکتور و با همان صدا بود که با یک تسمه­ی بلند به دستگاه آسیاب وصل می­شد. فرد آرد کننده، خود مسئول آرد کردن گندم­ها بود و باید هم مراقب خزینه­ی غلّه و هم آرد تولید شده بود. این آرد تازه، نباید فوراً داخل کیسه­ها ریخته می­شد بلکه گذشت کمی زمان، لازم بود تا خنک­تر شود این انتقال با پاروی کوتاهی انجام می­گرفت. دلیل انتقال اینست که اگر آرد گرم تازه را کسی در کیسه می­ریخت احتمال به هم چسبیدن دوباره ذرّات آرد زیاد می­شد و آرد در واقع کیفیّت خود را از دست می­داد. وسایل لازم برای باز کردن کیسه و پر کردن آن همیشه در آن­جا مهیّا بود. سوزن و نخ مخصوص به نام "قییغ" هم برای دوختن دوباره­ی کیسه­ها یافت می­شد. اتّفاقی که برای آرد کننده در حین آرد کردن پیش می­آمد جالب بود. تقریباً تمام موهای سر و رویش و حتی روی لباسش مقداری آرد می­نشست و در واقع موهای خود را همان­جا سفید می­کرد. این آسیاب مدت­های مدیدی مشغول آرد کردن گندم­ها و غلّات اهالی خود روستا و دیگر روستاهای اطراف بود. تا این­که با ورود محصولات یارانه­ای از جمله آرد یارانه­ای که کیفیّت بهتری داشت و نان سفید­تری به دست می­آمد کم­کم اهالی با مقایسه قیمت گندم به دست آمده با آرد یارانه­ای متوجّه شدند که با فروش یک کیسه گندم خود چندین کیسه آرد می­توانند تهیّه کنند. اگر در گذشته کسی گندم­های کشاورزی را می­خرید و در برابر یک کیسه گندم یک کیسه آرد به او می­داد؛ کشاورز خوش­حال می­شد؛ چون از رنج آرد کردن رها می­شد. ولی تفاوت زیاد قیمت گندم و آرد در زمانه­ی جدید باعث شد تا کمتر کسی گندم حاصل دست­رنج خود را آرد کرده و نان بپزد؛ بلکه امروزه همه گندم­ها می­فروشند و به اندازه­ی لازم آرد می­خرند. از طرف دیگر با ایجاد نانوایی در روستا و همچنین نمین و ننه­کران دیگر کمتر کسی در خانه نان می­پزد و همه از نانوایی­های اطراف و سولا نان مورد نیاز خود تأمین می­کنند. این وضعیّت باعث شد که آسیاب روستا بخش عظیمی از بازار کار خود را از دست بدهد و فقط به آسیاب غلّات دیگر از جمله جو و گاودانه و سیاه­دانه که ویژه تغذیه دام هستند پرداخته شود. از طرف دیگر با کاهش جمعیّت روستا و به فروش رفتن قسمت عمده­ی احشام این کسب و کار نیز رونق سابق را نداشت. این مسائل باعث تغییر در آسیاب روستا شد. دستگاه آسیاب قدیمی به فروش رفت و امروزه از فرزندان همان آسیابان در محلّ کارگاه پدریشان که در روبروی مسجد جامع است اوّلین آسیاب برقی داخل روستا را راه­اندازی کردند. این آسیاب برقی تاکنون توانسته نیازهای اهالی را در مورد آسیاب برآورده کند.

کشاورزی (محصولات - زمین ها - روش ها(

محصولاتی که در زمین­های کشاورزی روستا بیشتر کشت می­­شود؛  غلّات و حبوباتی (طبق گفته ی لغت نامه ی دهخدا) شامل گندم، جو، گاودانه، سیاه­دانه، عدس، نخود و لپه و همچنین سیب­زمینی، چغندرقند، هویج، کدو، کلم و انواع سبزی و ... می­باشد و از علوفه­جات شبدر و یونجه. این نوع محصولات به دلیل نوع و مقدار زمین­های زراعی است. متأسّفانه با وجود قدمت روستا به لحاظ املاک چندان غنی نیست. زمین­های زراعی روستای دودران در جنب روستا کشیده شده و زمین­های خانقاه از املاک سولا هم فراتر رفته و تا نزدیکی جگرکندی پیش­ رفته، همچنین املاک جگرکندی تا نزدیکی سولا پیش آمده و در مورد سایر روستاهای اطراف هم تاحدودی چنین است. با توجّه به این چنین تقسیم­بندی طبیعی است که حرفه­ی کشاورزی برای اکثریّت اهالی جنبه­ی سود­آوری نداشته باشد. یکی از دلایل مهاجرت نیز همین مورد می­تواند باشد.

نوع زمین­های روستا به دو نوع «دِم» یعنی دیم و «شام» یعنی آبی تقسیم می­شود. زمین­های شام معمولاً زیر رطوبت بوده و کانال آب دارند و می­توان آن­ها را آبیاری کرد ولی زمین دِم فقط با آب باران و برف محصول می­دهند. بیشتر زمین­های زراعی حال حاضر روستا از املاک سایر روستاها خریداری شده است. در گذشته کانال­های زیادی برای آبیاری بوده، ولی امروزه از رونق افتاده و بعضی هم شخم شده و به زمین­های کشاورزی پیوسته است. جای تأمّل این­جاست که آیا در گذشته آب زیاد بوده و یا اهالی تمایل بیشتری برای کسب محصول بیشتری داشته­اند که این قدر تلاش کرده و کانال­های متعدّدی فراهم کرده­اند. در سال­های اخیر دو عامل عمده این سیستم آبیاری را ضعیف نموده یکی خشک­سالی­های پی در پی و دیگری مهاجرت نیروی انسانی لازم از روستا به جای­های دیگر. شاید زمان آن رسیده که در روش­های کشاورزی سنتی تغییراتی داده شود و آبیاری غرق­آبی جای خود را به روش­های جدیدتری بدهد. این کار در روستا با همکاری جهادکشاورزی شروع شده و ما شاهد سیمانی شده کانال­ها یکی پس از دیگری و افزایش خدمات کشاورزی از جمله ارائه بذرهای با کیفیّت بالا، کودهای یارانه­ای و سموم آفت­کش و مشاوره­های کشاورزی و دیگر خدمات از آن جمله­اند.

نحوه­ی برداشت محصولات تغییرات عمده­ای داشته است. برداشت محصولات کوتاه قد مانند عدس و گاودانه به همان روش سنّتی صورت می­گیرد. و به علّت قدّ کوتاه قابل درو کردن نیست بنابراین ماشین­آلات کشاورزی امکان برداشت این نوع محصولات را ندارند. سال­ها پیش در رسانه­ها خبر ساخت دستگاهی اعلام شد که این محصول را هم برداشت می­کند ولی تا به حال که نمونه­ای از آن در دسترس نبوده­ است. در برداشت این محصول چند نفر از اعضای خانواده و یا همسایگان باهم به سر زمین می­روند و محصول را دستی جمع­آوری می­کنند که از قدیم تا حال تغییر چندانی نکرده است.

گیاهان قدبلند مانند گندم و جو در قدیم با دست و با همان روش گفته شده و هم با داس درو و جمع­آوری می­شد. معروفترین داس مورد استفاده و البته بهترین داس، داس نمین بود. این روش­ها وقت­گیر است و به نیروی انسانی ماهر و زیادی احتیاج دارد. دلیل استفاده از این روش این بود که اهالی به برکت گندم عقیده داشتند و راضی به هدر دادن حتّی یک خوشه­ آن­هم نمی­شدند. لکن به دلیل کاسته شدن نیروی انسانی و لزوم تسریع در برداشت محصول "درگز" (دروگر دستی با دسته­ی بلند) که فقط برای برداشت علوفه استفاده می­شد، در مزارع گندم هم کاربرد پیدا کرد. برای کار با این وسیله نیروی انسانی ماهر لازم بود. سال­ها عدّه­ای ­از اهالی با نام "درگزچی" به روستاهای اطراف برای برداشت محصول می­رفتند و کسب درآمد می­نمودند. در کل سه نوع درگز معروف وجود دارد. درگز شامله ساخت بلژیک یا سویس، درگز نمین و درگز روسی. درگز شامله سبک و محکم بود و تیغه­ی آن راحت­تر تیز می­شد بنابراین به لحاظ قیمت هم گران­تر است. درگز نمین هم سبکی و کارایی مناسبی دارد و درگز روس که سیاه رنگ و سنگین است و باعث زود خسته شدن استفاده کننده می­شود ولی همین وزن باعث درو مناسب می­شود. از لحاظ عمر نیز تیغه­ی شامله بیشتر عمر می­کند. این تا زمانی رونق داشت که تراکتور و وسایل دروگر و کمباین به میدان نیامده بود. وقتی دروگر کوچک وارد کار کشاورزی شد مورد استقبال چندانی واقع نشد چون فکر می­شد که محصول را خراب و پایمال می­کند تاحدودی این امر صحیح است ولی سرعت درو را بالاتر برده، نیاز به نیروی انسانی کم داشته و محصول را بسته­بندی هم می­کند. این نسبت به درو با درگز که محصول باید با دست و شن­کش جمع­آوری و بسته­بندی می­شد، برتری داشت. ولی در درو چمن که کاری دشوار برای اکثریّت بود توانست خود را نشان داده و در آنجا موفّق­تر و مقبول برای اهالی بود.

بسته­بندی سابق با وسیله­ی طناب مانندی به درازای دو متر که به صورت دست­ساز از علف می­سازند و در اصطلاح محل "بَندَم" می­گویند؛ انجام می­گرفت. بسته­بندی با بندم مهارت خاصی طلب می­کرد تا بسته­بندی­ها باز نشود. به هر بسته اصطلاحاً "باغ" یا "دریز" می­گفتند. به هر ده باغ یک "خَلوَر" می­گویند.

امروزه وسایل جدید کشاورزی به وجود آمده و بجای بسته­بندی به روش قدیم، با استفاده از بیلِر و تراکتور این بسته­بندی به روش بهتری صورت می­گیرد. این نوع بسته­بندی به دلیل نیاز کم به نیروی انسانی و کیفیّت بهتر و سرعت بالا روز به روز رونق بیشتری می­گیرد.

نوع چیدن بسته­بندی­های قدیمی که تایا نامیده می شود هم جالب بود. به طوری که ابتدا 4 بسته سپس 3، 2 و 1 بسته که جمعاً 10 باغ یا یک خَلوَر می­شد و شمردن را راحت­تر می­کرد. طریقه­ی انبار کردن علف­ها هم، جذابیّت خاصّی داشت. معمولاً در نزدیکی خانه­ی روستایی مکانی تقریباً بلندتر از اطراف که آب به آنجا نفوذ نکند انتخاب می­شد و بسته­ها طوری قرار می­گرفت که آب باران و برف به داخل بسته­ها نفوذ نکند، حالتی شبیه چتر.

انتقال محصولات به روستا به صورت دستی یا با چهارپایان و یا با ارّابه صورت می­گرفت. هر کس خودش ارّابه داشته و معمولاً کسی به عنوان حمل کننده­ی محصول کشاورزی برای دیگری کار نمی­کرد که البته این روش امروزه کاربردی ندارد. تراکتور تقریباً همه کاره­ی انتقال محصولات است.

جدا کردن دانه از محصول در خرمن دست­ساز صورت می­گرفت. زمین محلّ خرمن را ابتدا از علف­های هرز پاک می­کردند و آب می­پاشیدند و با چهارپا و یا خودشان با پا می­کوبیدند تا محکم­تر شود. سپس محصول را به آنجا می­آوردند. خرمن کردن باز با چهاپایان دردسر زیادی داشت. معمولاً وسیله­ای به نام "مالا" که در زیر آن تیغه­های فلزّی قرار داشت روی محصول کشیده می­شد. آن­قدر این کار ادامه پیدا می­کرد تا دانه­ها از محصول جدا شود. سپس مخلوط کاه و دانه - به وسیله شَنَ (چنگک)- به بالا انداخته می­شد که اصلاحاً "سوریخ" می­گویند. خرمن کردن با این روش وقت­گیر بود و ماه­ها طول می­کشید که خرمن تمام شود. گاهی تا فصل سرما هم ادامه پیدا می­کرد و حتّی محصول زیر برف می­ماند و بهار سال بعد خرمن می­شد. زمانی که استفاده از تراکتور معمول شد، تراکتور همان کار گاو را در این سیستم می­کرد و فقط وسیله­ای به نام دِکس را پشت سر خود می­کشید. خرمن کردن با تراکتور بسیار راحت­تر از روش قبلی بود و خیلی سریع جایگزین آن شد. بعدها با رونق گرفتن کار خرمنکوب­هایی که با تراکتور حمل می­شود قسمتی از خرمن­ها مکانیزه شد. البته این نوع خرمنکوب طرفدار چندانی نداشت. چون اغلبِ همان دردسرها را داشت. همچنین صدای بلند این دستگاه، احتمال حوادث ناگوار و همچنین گرد و غبار زیاد از مشکلات آن بود. یکی از اشکالات عمده­ی ­آن، در کاه تولیدی بود که برای مصرف چندان مطلوب نبود. بعدها که کمباین در دسترس قرار گرفت دیگر کمتر کسی حتّی فکر و خیال خرمن قدیم را می­کند بلکه با کمباین، دانه را برداشت کرده و کاه را هم بسته­بندی می­کنند. با این روش زمان برداشت محصول به حداقل می­رسد. عیب کار کمباین از دید کشاورزان، ریزش محصول در هنگام درو و دیگری از داخل دستگاه است. اگر کمباین درست تنظیم نشود خسارت بزرگی به کشاورز وارد می­شود و بخشی از محصول به هدر می­رود. امروزه طرح جالب خرید تضمینی گندم، باعث شده که عدّه­ی زیادی فقط به کاشت این محصول بپردازند؛ چرا که می­دانند بازار فروش نسبتاً خوبی دارد.

کاشت محصول در زمان قدیم با گاوآهن بود ("گافین" و "کوزبیر" و وسیله­ای به نام "جوت­چی­بی­غی" در دست شخم زننده) و برخی زمین­های کوچک را با بیل شخم می­زدند. به هر حال روش سابق وقت­گیر و خسته­کننده بود و به نیروی انسانی زیادی هم احتیاج داشت. تراکتور در حال حاضر همه کاره­ی شخم­زنی شده است. بذر­افشانی هم تا همین اواخر دستی بود ولی دستگاه بذرپاش رقیب قدرتمندی برای آن است و هر سال که می­گذرد این بخش کشاورزی را بیشتر تحت اختیار می­گیرد. در کل، کشاورزی امروز به غیر از قسمت جزئی بقیّه با ماشین صورت می­گیرد.

قَیَ (صخره بزرگ روستا(

صخره­ی بزرگی در شمال­شرق روستا قرار دارد که به آن در اصطلاح محلّی "قَیَ" می گویند. تمام سنگ­های آن به رنگ زرد، قرمز و نارنجی بوده و از نوع سنگ­های آذرین است. نمای آن انسان را به یاد قلعه­های باستانی می­اندازد که از یک طرف پرتگاه است و از طرف دیگر با شیب ملایمی صاف و هموار می­شود. شاید هم زمانی قلعه بوده است. در هر صورت بلندترین نقطه در ناحیه­ی مسکونی سولا است. کسی زمان پیدایش آن را نمی­داند و اطّلاعات چندانی هم درباره­ی آن در دست نیست. آن­چه از ظاهرش پیداست، لایه­های سنگی است که از خاک بیرون زده است. کسی تاکنون ادّعا نکرده که این صخره در اثر گسل یا آتشفشان پیدا شده ولی از ظاهر قضیّه و با برّرسی نقشه گسل­های نمین و آستارا در کوهستان تالش، این امر بعید نیست که در این ناحیه گسلی کوچک وجود دارد که باعث رانش لایه­های سنگی به رویِ­هم شده است. در بین عوام نقل است که سولا چندین زلزله­ی سخت را پشت­ِسر گذاشته است. اینکه این صخره مربوط به کدام زمین لرزه بوده، اطّلاعی در دست نیست. نوع سنگ این صخره از نوع آذرین است و نشانه­ای از فعاّالیّت­های آتشفشانی منطقه در میلیون­ها سال قبل می­باشد. همچنین این صخره با توجّه به جنس آن می­تواند فقط محصول گدازه­های آتشفشانی باشد که امروزه در اثر فرسایش لایه­های بالاتر سر از خاک بیرون آورده است. با نگاهی به جغرافیای کلّی منطقه دو احتمال وجود دارد یکی این­که این صخره در اثر کوهزایی تحوّلات زمین­شناسی دوره­ی  ترشیاری (دوران سوّم زمین­شناسی)،  همزمان با کوههای اروپا و آسیا تشکیل شده و دیگری در اثر امواج آتشفشانی شکل گرفته است.[1]

سابق بر این به دلیل امنیّت بالاترو چشم­انداز مناسب، اهالی علاقمند بودند که روی این سنگ بزرگ خانه­سازی کنند. حتّی خان روستا هم در روی آن خانه ساخته بود. این صخره اشراف خوبی به املاک روستا دارد. امروزه خانه­سازی در زمین­های هموارتر رونق بیشتری دارد. در سال­های اخیر خانه­های قدیمی روی صخره نوساز شده­اند که به شکوه آن می­افزاید.

تپه­ های اطراف

این تپّه­ها دقیقاً مثل موج دریا در اطراف سولا قرار دارند. اگر جادّه­ی نمین- ننه­کران را در نظر بگیریم تا روستا سولا یک تپه و از سولا تا ننه کران یک تپه عمده دیگر هر دو با سه سربالایی پشت­ِسر گذاشته می­شود. این تپّه­ها مانند شعاع پرتومانند به سمت کوهستان تالش کشیده شده­اند و به طرف دشت اردبیل (شرق به غرب) از ارتفاع آن کاسته می­شود همچنین از جنوب به شمال به ارتفاع تپّه­ها افزوده می­شود. جدا­کننده­ی این تپّه­ها از یکدیگر رودخانه­­های جاری در بین آنهاست. بین نمین­چای و سولاچای یک تپّه عمده وجود دارد و بین سولاچای و آرپاتپه­چای تپّه­ی دیگری وجود دارد. خود این تپّه­ها دارای موج­های جداگانه­ای است. سولا در درّه­ی رودخانه­ی سولا قرار گرفته است.

آدرس بر روی نقشه

نظرات

نظر بدهید